حس شیرین پدر شدن
♥♥سلام سیب سرخ زندگی من♥♥
میخوام امروز برات از کسی بگم که خیلی دوست داره ولی تو هنوز اونو ندیدی.کسی که چشم انتظار رسیدنت -مشتاق بوییدنت-و تشنه ی بوسیدنت هست.کسی که ساعتهای طولانی تو اوج سرما یا گرما بیرون مطب دکتر سر پا منتظر میمونه تا از تو خبری بهش برسه. همیشه وقتی از سر کار میاد هنوز از راه نرسیده سراغ تو رو میگیره-باهات احوالپرسی میکنه و هرچند جوابی نمیشنوه مشتاقانه به صحبت کردن با تو ادامه میده.کسی که اینروزها هم و غمش شده راحتی و آسایش تو.هر روز ساعت 11صبح زنگ میزنه تا از تو خبر بگیره و تا خیالش از بابت صبحانه ی مفصل تو راحت نشده گوشی رو زمین نمیذاره.بازار که میره چشمش دنبال قشنگترین لباسهای دنیا میگرده تا برای تو بخره.هر روز با ذوق و شوق زیاد چیزهایی رو که برات خریده نشونم میده.هر روز یادآوری میکنه که کندر و ماست و شیر خوردی یا نه.دوست داره همیشه طوری بشینم که کمترین فشاری از جانب من بهت نرسه.شب هر چند ساعت بیدار میشه تا خیالش از بابت آسودگی تو جمع بشه.مدام به وبلاگت سر میزنه و تاکید میکنه که تمام خاطرات شیرین زندگی تو باید ثبت بشه و چیزی از قلم نیفته.
تا میشنوه حرکت کردی چشماش از شادی برق میزنن.گاهی اسم قشنگت رو ذوق وشوق عجیبی صدا میزنه.اسمت رو که میشنوه قند تو دلش آب میشه.از روزی که پا به عرصه ی وجود گذاشتی و عطر شیرینت تو زندگیمون پیچیده ذکر بعد از هر نمازش دعا برای سلامتی تو شده.همیشه تاکید میکنه که باید صدای قرآن توی گوشت بپیچه.هر شب تا نوازشت نکنه خوابش نمیبره.همیشه تحقیق میکنه که چی باید بخوری و چی نخوری.چطور بخوابی و چطور بیدار بشی.این روزها برای اولین بار در زندگیش داره یک حس شیرین رو تجربه میکنه.حس شیرین پدر شدن.
کسی که برات از مهربونیهاش گفتم حدود 5ماهه که برای اولین بار در زندگیش لقب جدیدی کنار اسمش میدرخشه.بابا. همسر مهربونم.بابای سیب کوچولو.من و سیب سرخ کوچولو قدر دان تمام زحمت هات هستیم.تو بهترین مرد دنیایی.مرد مهربون زندگیم خوشحالم که سیب کوچولو الگوی زیبا و تکیه گاه محکمی مثل تو داره