سیب سرخ کوچولوسیب سرخ کوچولو، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 12 روز سن داره

خاطرات یک سیب سرخ خوردنی!

شیرینترین 9دنیا

1392/2/23 15:07
نویسنده : رز بانو
5,335 بازدید
اشتراک گذاری

                                          ♥سیب سرخ کوچولوی من سلام♥                                                                                    

داریم به پایان راه نزدیک میشیم.به پایان این 9ماه انتظار زیبا.هیچوقت تا بحال در طول این 22سال زندگی،پیش نیومده بود که اینقدر منتظر و مشتاق باشم،اینقدر لحظه شماری کنم،و حساب ماه ها و هفته ها اینقدر دقیق دستم باشه.مشتاق و منتظر که باشی دنیا یه رنگ دیگه میشه برات.عاشق که بشی،حتی طعم ها هم برات عوض میشن،تلخی انتظار برات میشه شیرینتر از عسل،سختی مسیر برات میشه آسون،نا ملایمات برات اینقدر خوشایند و خواستنی میشن که همه رو به جون میخری.اصلا شده تا بحال با تمام وجودت چیزی رو بخوای؟؟          

شده سرت درد کنه و حتی یه قرص نخوری و درد رو به جون بخری و حتی.....ازین درد کشیدن لذت ببری؟؟؟شده عصبانی بشی گاهی ولی بخاطر آرامش کسی که تمام دنیات شده،به روی خودت نیاری؟؟شده صبح ها با حالت تهوع بیدار بشی و شبها با سوزش معده بخوابی ولی تمام اینارو با جون بخری؟؟ هیچوقت فکرشم نمیکردم این احساس رو تجربه کنم.هیچوقت فکرشم نمیکردم بلند شدن از زمین برام بشه سخت ترین کار دنیا.هیچ وقت فکرشم نمیکردم حتی تو اوج خواب،با چشمهای بسته بیدار بشم و فقط واسه یک پهلو عوض کردن ساده،10دقیقه زمان صصرف کنم،هیچوقت فکرشم نمیکردم مسافت 8 خیابون برام بشه طولانی ترین مسیر دنیا،هیچوقت فکرشم نمیکردم شبها تمام دغدغه م بشه اینکه نکنه دستش یا پاش زیر پهلوم باشه و من دارم روش میخوابم.به قول شاعر:تو که خوابی همش نفسهاتو چک میکنم،شب رو تا صبح به نفس کشیدنت فکر میکنم.میشمرم نکنه قلبت یکی کمتر بزنه.عشق تو ثروتم و چشم تو دنیای منه.

 

 

 

 

 

فرشته ی آسمونی و کوچولوی من                                                                                  

به 9 ماهگی رسیدیم.داریم به پایان راه نزدیک میشیم.پایان این 9 ماه انتظار شیرین.باور کن گاهی از خودم میپرسم،9ماه انتظار زود گذشت یا طول کشید و خودم هم در جواب این سوال متحییر باقی میمونم.گاهی به خودم میگم چقدر زود گذشت انگار که همین دیروز بود خبردار شدم فرشته کوچولوم منت روی سرم گذاشته مهمون دلم شده(البته مهمون که چه عرض کنم شما صاحب خونه ای آقا)،ولی به اشتیاقم که فکر میکنم میگم چقدر دیررررررررررر گذشت و چقدر ثانیه شمردم تا رسیدیم به ماه نهم.این روزها وقتی اطرافیانم میگن پا به ماهی،هی ذوق میکنم و قند توی دلم آب میشه.

این روزها دنیای من و بابایی یه رنگ دیگه ست.بابایی هم مثل من و حتی خیلی بیشتر،مشتاق تولد شماست.این روزها همه ی دوستان و خانواده از اومدنت میپرسن عزیز دلم.

خاله ملیحه(دوست و خواهر دوست داشتنی من)چون مشهد زندگی میکنه،رفته از همین الان اینترتنش رو راه انداخته که به محظ تولدت بتونه شما رو ببینه.مامان بابا+دایی گلت هر روز تاریخ زایمان رو ازم میپرسن.خاله های مهربون نی نی وبلاگی که از ابتدای مسیر با ما بودن و مثل من 9 ماهه چشم به راهت هستن،این روزها حواسشون به اون شمارش معکوس تو وبلاگت هست و با ذوق و اشتیاق برام کامنت های پر مهر و محبت میذارن که واقعا خوندن هر کدومشون برام دنیا دنیا دلگرمی به ارمغان میاره(چه ادیبانه حرف میزنه مامانت).                                                                                                                    

این روزها حرکت هات یه جور دیگه شدن.گاهی برای چند لحظه یک سمت شکمم میزنه بیرون،گاهی وقتی دستم رو میذارم روی شکمم یه چیز قل قلی مثل گردو از زیر دستم رد میشه که نمیدونم مشت کوچولوته یا پاهای نازنینت عزیز دلم.

ساک بیمارستان(بگم چمدان بهتره)هنوز در حال پر و خالی شدنه هر روز.

با کمک بابایی وسایل و لباسهای نازت رو توی کشو ها چیدیم(باید میدیدی بابایی با چه ذوقی لباسهات رو میبوسید و تا میکرد،کشو ها رو خودش با سلیقه و مرتب  چید و یه عالمه کمکم کرد).                                                                                                              

شروع 9ماهگی شما مصادف شد با تولد من،که این شیرینی تولد امسالم رو برام چند برابر کرد.امسال تو کنارمون هستی و برام کادو گرفتی،نعمت حضورت و صد البته لگدهایی که هر چند وقت نثارم میکنی قشنگترین هدیه از طرف شما برای من بود عزیز دلم.                

این ماه دو بار(یک بار همراه مامانی(مامان خودم)و یک بار با معییت بابایی)سونوگرافی رفتیم و دوتا dvd از سونو گرفتم که یه دنیا دوسشون دارم و راحت تر میتونم ببینمت عزیز دلم.تو سونو خدا رو شکر همه چیز آرومه(فقط هیدرو نفروز خفیف داری که انشاالله برطرف میشه فرشته ی من).                                                                                                

مثل همیشه با شنیدن صدای سامی یوسف،مخصوصا اهنگ وبلاگت،دقیقا سمتی که صدا میاد میچرخی و کلی ورجه وورجه میکنی.

این روزا بابایی برات یه عالمه فیلم خوشمل میذاره و با هم نگاه میکنیم(نمیدونم چطور باید از بابایی تشکر کنم،این روزها گاهی اونقدر لحظه ها رو میشمرم که واقعا اگه با فیلم سرم رو گرم نمیکرد،اذییت میشدم).

شب ها با بابایی میریم پیاده روی،دو خیابون که راه میریم من این شکلی میشم برمیگردیم خونه.                                                                                                      

این روزها با اشتیاق و دلهره ی خاصی میگذره ماه پیشونی من.بدون هر لحظه ی این روزها رو با هیچی تو دنیا عوض نمیکنم و عاشقانه دوست دارم سیب سرخ من.با هم به 9ماهگی رسیدیم و این برام شیرینترین 9 دنیاست.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (11)

علامه کوچولو
21 اردیبهشت 92 21:03
سلااااااااااام
امام محمد باقر علیه السلام فرمودند :اگر مومنی را دوست دارید آمدن رجب را به او مژده دهید
عیدتان مبارک


سلاااااااام خانمی.عید شما هم مبارک عزیز
مامان ایمان
22 اردیبهشت 92 0:31
ى مهر دل فروز، در آسمان علم
وى یار مه جبین، یا باقرالعلوم
اى حجت خدا، ما را شفیع شو
در روز واپسین، یا باقرالعلوم
میلاد امام محمد باقر علیه السلام خجسته باد


میلاد آقا امام محمد باقر و حلول ماه مبارک رجب رو به شما تبریک میگم مامان ایمان گل
مامان راضیه
22 اردیبهشت 92 1:37
سلام به دوست جون عزیزم
چقدر با احساس نوشتی خانوم خانوما می بنی مامان شدن چه محاسنی داره خدا رو شکر که همه چیز خوبه و آرومی
قربونت برم الان که دارم این کامنت و می ذارم 10 روز به زمینی شدن فرشته کوچولوت مونده الهی قربونش برم ما هم دلمون آب شد واسه دیدنش چه برسه به خودت
عزیزم می دونم موقعی که زایمان کنی یه مدتی نمی تونی بیای به وبلاگت سر بزنی ولی می خواستم خواهش کنم از بابای سیب کوچولو بخوای ما رو از حالتون بی خبر نذاره که نگرانتون بشیم بیان و برامون بنوسن که خوبید و سرحال که ماهم خیالمون راحت باشه
یادت باشه برامون دعا کنی عزیزم و فراموش نکن که ما به یادتیم و بهترین ها رو از خدا می خوایم واستون

سلام راضیه ی مهربونم.ممنونم عزیزم.آره واقعا دیگه چیزی نمونده.خیلیییییی ذوق دارم+استرس صد البتهبرام خیلیییییی دعا کن راضیه جونم.مطمین باش محاله فراموش کنم محبت دوستان رو مخصوصا شما که جای خود داری و یه دنیا عزیزی برام
مامان راضیه
22 اردیبهشت 92 1:44
راستی اگه نی نی 7 خرداد به دنیا بیاد تولدش با من میشه
وای کاشکی همین جوری بشه من چقدر ذوق می کنم


عزییییییییییییییزم.چه خوببببببببببب.اینجوری همیشه تاریخ تفلدت یادم میمونهدعام کن راضیه جونم
مامان آیهان کوچولو
22 اردیبهشت 92 9:56
سلام الیسا جون.
چقد حرفامون شبیه به همه مطمئنم بخاطر حسو حالمونه چون اونم شبیه به همه.
منکه خیلی هیجان دارمو استرس.
بابای آیهانم چنان شوقی داره که نمیشه جلودارش شد.
خدا کنه این روزای آخر برا شما و این ماه اخر برا ما به خوبی و خوشی تموم بشه و با دلی خوش پسرامونو بغلمون بگیریم.

سلام فریده جون.حس و حال مامانهای باردار شبیه همه خیلیییییی مخصوصا که تو یک ماه باشن و کوچولوهاشون تقریبا همسن باشنمثل سیب کوچولو و آیهان جون.امیدوارم زایمان راحت و خوبی داشته باشی.برام دعا کن دوست جون
شکوفه
22 اردیبهشت 92 12:11
مشتاقانه منتظریم


ممنونم مامان شکوفه جون.برام دعا کنید
مامان ازاده
22 اردیبهشت 92 18:06
الیسا جون خیلی واست خوشحالم گلم
انشالا بسلامتی پسرتو در اغوش بگیری
راستی عکس اتاق پسری رو بذار ببینیم-نمیدونی وقتی سیسمونی می بینم چقد ذوق میکنم


سلام مامان آزاده جان.ممنونم عزیزم.
امیر مهدی و عمی
23 اردیبهشت 92 10:40
سلام سلام صد تا سلام
خیلی قشنگ نوشتی
مامانی خوبی ؟نی نی کوچولومون خوبه؟
ما که بیصبرانه منتظریم این ده روز هم به خوشی و سلامتی بگذره این سیب کوچولوی سرخ و مامانی رو ببینیم.
انشااله که زایمان خوب و راحتی داشته باشی.
آمین
وای خدای من فقط فقط 10 روز



سلام به عمه های مهربون امیر مهدی جون و خاله های مهربون سیب کوشولوخوبیییییییییید؟؟؟آره فقط 10روز دیگهبرام خیلیییییییییییییی دعا کنید عمه های گل
بابای ملیسا
23 اردیبهشت 92 13:53
با سلام . وبلاگ ملیسا جان با موضوع یه تیکه بهشت روی زمین به نام شیرخوارگاه آمنه به روز شد . خوشحال میشیم مراجعه کنید و با نظرات زیباتون ما رو دلشاد کنید . منتظر شما هستیم .
مامان دانیال
25 اردیبهشت 92 23:37
سلام گل نازم وااااااای که چقدر قشنگ مینویسی نوشتهات بهم حس خوبی میدن عزیز دلم الهی قربونت بشم سیب خشمزه به حق این روزهای عزیز ایشالا جیگر خاله صحیح و سالم بپره تو بغلت و قدمش خیر باشه من یکی که بیصبرانه منتظرشم گلم مواظب خودت باش التماس دعا واسه ما و تموم مامانایی که منتظر نی نی هستن بوووووووووووووس


سلام خانمی.فدای محبتت.مثل همیشه من رو شرمنده ی محبتت کردی خانمی.یه دنیا ممنونم گلمانشاالله زودی به دنیا بیاد فعلا که آقا انگار جاش راحتهدعام کنید خیلیییییییی
مرجان مامان پریساجون
26 اردیبهشت 92 16:56
سلام عزیزم.خوبی؟تاریخ زایمانت کی هست؟


سلام خانمی.دکتر بهم تا 7خرداد تاریخ زایمان طبیعی داده.یعنی سیب کوچولو تا 7خرداد وقت داره هر زمانی خواست بیاد.چون طبیعی میخوام نمیشه راستش زمان دقیق گفت.40هفته ش 7 خرداد تموم میشه.برام دعا کنید.